فرهنگی

مطالبی در مورد فرهنگ اسلامی جامعه

فرهنگی

مطالبی در مورد فرهنگ اسلامی جامعه

فرهنگی
نویسندگان

۴ مطلب با موضوع «حکایات» ثبت شده است

پوشش زنان ایرانی در آینده ای نزدیک ...

چهارشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۲، ۱۰:۲۶ ب.ظ

به گزارش پایگاه مهرورزی؛ دوران نوجوانی وسفرهایی که به تهران می نمودم را به یاد می آورم آن روزها زنان خیابان های شهر گیسوان خود را وسیله زینت و تبرج خود نموده بودند و دیدگان را به سمت خود جذب می کردند و من هم که ازخانواده ای مذهبی بودم جز آه کشیدن و اظهارتأسف کاری از دستم برنمی آمد. سال های بعد که به تهران می آمدم گویا هر روز بد تر از دیروز میشد، شلوارهای کوتاه نماد تمدن و خیابان ها جولانگاه زنانی شده بود که هر لحظه جامعه را به سمت عریانی سوق می دادند.
  • مصطفی سلیمانی

جوجه کلاغ...

پنجشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۲، ۰۴:۳۶ ب.ظ


صدام حسین برای تحقیر کردن خلبانان ایرانی در تلوزیون عراق گفت:

به هر جوجه کلاغ (خلبان )ایرانی که بتواند به 50 مایلی نیروگاه بصره نزدیک شود

حقوق یک سال نیروی هوایی عراق را جایزه خواهم داد.

تنها 150 دقیقه پس از این مصاحبه صدام، 

عباس دوران و حیدریان و علیرضا یاسینی نیروگاه بصره را بمباران کردند.

با این عملیات پاسخ گستاخی صدام داده شد و در حقیقت خود صدام تحقیر شد .

  • مصطفی سلیمانی

ماجرای دو وهابی و یک شیعه

چهارشنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۲، ۰۲:۱۶ ب.ظ


دو وهابی موقع سوارشدن به هواپیما متوجه شدن یکی از مسافران شیعه هستش . . .

قرارگذاشتن که اذیتش کنن ؛ اولی به دومی گفت: میخواستم تعطیلات برم لبنان ؛ اماشنیدم اونجا شیعه زندگی میکنه ؛ پیشنهاد شناسنامه بحرینی به من شد اما نپذیرفتم؛چون اکثریت شیعه هستن . . .

فکر کردم برم عراق شنیدم که عراق هم پرازشیعه است ؛ رفیقش گفت:خب چرانرفتی اروپا؟؟
 گفت:اونجاهم تشیع منتشر شده توخیابونا؛ هرجا بری بهشون برمیخوری. . .

همینطور ادامه دادن تاخ شم این مسافر شیعه رو در بیارن؛مسافر شیعه هم باکمال خونسردی بشون روکرد وگفت: چرا به جهنم سفر نمیکنی؟
"شنیدم اونجا تنها جاییست که شیعه نداره!!!"
منبع: مقتدر مظلوم

  • مصطفی سلیمانی

حکایتی در مورد مرقد امیرالمومنین علیه السلام

چهارشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۴۴ ب.ظ

در مورد مرقد مطهر حضرت امیرالمؤمنین(ع) حکایتى آمده است که نقل آن در اینجا خالى از لطف نیست

به گزارش فرهنگ نیوز ، در مورد پیدایش قبر على(ع) شیخ مفید هم روایتى نقل می‌کند که عبدالله بن حازم گفت روزى با هارون الرشید براى شکار از کوفه بیرون رفتیم و در پشت کوفه به غریین رسیدیم، در آنجا آهوانى را دیدیم و براى شکار آنها سگ‌هاى شکارى و بازها را به سوى آنها رها نمودیم،آنها ساعتى دنبال آهوان دویدند اما نتوانستند کارى بکنند و آهوان به تپه‏اى که در آنجا بود پناه برده و بالاى آن ایستادند و ما دیدیم که بازها به کنار تپه فرود آمدند و سگها نیز برگشتند، هارون از این حادثه تعجب کرد و چون آهوان از تپه فرود آمدند دوباره بازها به سوى آنها پرواز کرده و سگها هم به طرف آنها دویدند آهوان مجددا به فراز تپه رفته و بازها و سگها نیز باز گشتند و این واقعه سه بار تکرار شد!

  • مصطفی سلیمانی